مقدمه :
زبان فارسي درهند :
از سال ۳۶۹ هجري قمري ( ۹۸۶ ميلادي ) يعني از زمان ورود ناصرالدين به هند تا سال ۱۲۷۵ هجري قمري ( ۱۸۵۷ ميلادي ) يعني انقراض سلطنت خاندان مغول كبير ( سلسله بابري هند از اعقاب اميرتيمور گوركان زبان فارسي ، زبان رسمي و درباري و ديواني ، و زبان شعر و ادب مردم هند ، جزء افتخارات خاندانهاي بزرگ و خواص مردم بود و هنوز هم در هند وپاكستان خاندانهاي اصيل مسلمان بدانستن زبان فارسي ، افتخار مي نمايند .
دردوران پادشاهي گوركانيان كه از سال ۹۳۲ تا ۱۲۷۵ هجري قمري يعني سيصد و چهل و سه سال طول كشيد ، دربار دهلي يكي از مراكز فرهنگ و علوم و تمدن ايراني بود و ا عتبار و شكوه زيادي داشت تا جايي كه دربار صفويه را در اصفهان تحت الشعاع قرار داده بود و اغلب شعراي فارسي زبان از ايران به هند رفته و پادشاهان اين خاندان را مدح گفته و صله مي گرفتند .
زبان فارسي تا نيمه قرن نوزدهم زبان رسمي بود . خط فارسي نستعليق نيز دراغلب زبانهاي هندي مورداستفاده قرار گرفت و بعدها خط رسمي زبان اردو شد . ولي زبانهاي سندي و پنجابي و بنگالي به خط نسخ درآمدند .
در لشكر كشيهاي سلطان محمود غزنوي به هند، جمعي از شاعران و علماي ايراني به هند رفت و هند را به ايرانيان شناساندند. پس از سلطان محمود نيز با اعقاب او ، شاعراني مانند ابوالفرج روني و هجويري و ممسعود سعد سلمان به هند رفته و درلاهور اقامت گزيدندو درعهد ملوك غوري و پادشاهان شرقي ، شعرا ونويسندگان ديگري مانند عبدالملك جرياني و محمود عوفي و امير خسرو دهلوي و آذري اسفرايني موجب رواج زبان فا رسي درهند شدند .
شعراي ديگر مشهور فارسي زبان عهد گوركانيان و بعد از آنان درهند عبارتند از :
ظهيرالدين بابر و اسماعيل عادلشاه دكني متخلص به وفايي و غزالي مشهدي و عرفي شيرازي و نظيري نيشابوري و طالب آملي و كليم كاشاني و قدسي و غني كشميري و صائب تبريزي .
اين شاعران علاوه بر آنكه درهند از احترام خاصي برخوردار بودند و سبب شهرت ممدوحين خويش مي شدند ، زبان فارسي را بعنوان زبان ادب و كمال و نشانه فضل و هنر ، در سراسر منطقه رواج دادند تا جائي كه در شعر فارسي سبكي هم بنام سبك هندي بوجود آمد . از جمله شهرهاي بزرگ هند شهرلاهور بود كه پايگاه عمده اي براي نشو و نماي زبان فارسي و سرزمين مناسبي جهت شاعران و فضلاي ايراني شده بود .
قدمت نام و آبادي لاهور تا حدود دو قرن قبل از ميلاد مسيح مي رسد، ولي مقارن ظهور اسلام و در دوران تاخت و تاز مهلب بن ابي صفره و محمد بن قاسم ثقفي و تا فتح اين شهر بدست سلطان محمود غزنوي درسال ۴۰۵ هجري ، اين شهر اهميت زيادي نداشت و از توابع ملتان محسوب مي شد و ملتان خود جزو استان پنجاب بود ، ولي بعدها به واسطه آمد و شد شعرا و فضلاي ايرا ني ، شهر لاهور اهميت فراواني يافت تا جائي كه زبان فارسي و تمدن ايراني از آنجا به دهلي و ساير بلادهند و آسياي جنوب خاوري راه يافت .
همانطور كه قبلامتذكر شديم در شهر لاهور با وجود نفوذ زبان انگليسي هنوز زبان فارسي حرمت خود را از دست نداده و در بين خواص و خاندانهاي بزرگ رواج كامل دارد ، بنابر اين بايد گفت يكي از دلائلي كه علامه اقبال لاهوري را به سرودن شعر فارسي ترغيب كرده آن است كه زبان فارسي ميراث خانودگيش بوده و اقبال توانسته بوداين زبان را هم مانند زبان اردوفرا گيرد .
خاندان اقبال
نياكان اقبال از بزرگان و پانديت هاي عالي مقام كشمير بودند كه در عهد سلطنت شاه زين العابدين بدين اسلام مشرف شدند و بنام خاندان « سپرو» يعني ملا و درس خوانده معروف گشتند .
از اجداد اقبال نخستين كسي كه بدين اسلام گرويد « لولي حاجي » نام داشت كه در روستاي « چگو » از دهستان « ادون » دربخش « پهلگام » متولد شد .
اقبال حدود يك صدو ده سال در شهر سيالكوت از بلاد پنجاب چشم به جهان گشود و مقدر بود يك چنين طفلي ، از چنان خانداني ، مردم هند ، بخصوص مسلمانان را از خواب غفلت بيدار كند و آنان را بسر غزّت و شرف و سعادت رهنمون باشد .
مادراقبال نيز زني پرهيزكارو از خانداني شريف ومسلمان بود و « امام بي بي » نام داشت . اين بانوي ارجمند به قرائت قرآن مجيد سعي و اهتمام بسيار مينمود و پيداست تربيت اين پدر و مادر تا چه حد در پرورش شخصيت و افكار فرزندشان ، علامه ي اقبال تاثير داشته است .